جلالدیکشنری فارسی به انگلیسیaugustness, dazzle, dignity, grandeur, magnificence, nobleness, opulence, pomp, royalty, solemnity, splendor, splendour, stateliness
varnishدیکشنری انگلیسی به فارسیلاک الکل، جلا، صیقل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، جلا دادن، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، صیقلی کردن
varnishesدیکشنری انگلیسی به فارسیلاک الکل، جلا، صیقل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، جلا دادن، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، صیقلی کردن
insertsدیکشنری انگلیسی به فارسیدرج، الحاق کردن، داخل کردن، در میان گذاشتن، در جوف چیزی گذاردن، جا دادن