جاداردیکشنری فارسی به انگلیسیample, capacious, commodious, good-sized, roomy, spacious, substantial, walk-in
crimpsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرسیاه، چین، جعد موی، مانع، پیچش وانقباض عضلهدرخواب، گول، چروکیدن، اغوا کردن، چین چین و مو جدار کردن