31 مدخل
corral, crib
displace
sever
dismast
separable
fix
جابه جا کردن
تفکیک شده، جداکردن، تجزیه کردن، اندامهای کسی را بریدن
dismembers، جداکردن، تجزیه کردن، اندامهای کسی را بریدن
کثیف، جداکردن از طبقه
از بین بردن، جداکردن از طبقه