faggingدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، جان کندن، از پا در اوردن، خرحمالی کردن، سخت کار کردن، خسته کردن
fagsدیکشنری انگلیسی به فارسیفاکس، خرحمالی، حمال مفت، خدمتکار، سیگار، سیگارت، جان کندن، از پا در اوردن، خرحمالی کردن، سخت کار کردن، خسته کردن
toesدیکشنری انگلیسی به فارسیانگشتان پا، پنجه، جای پا، انگشت پای مهره داران، با انگشت پا زدن یا راه رفتن