defiladeدیکشنری انگلیسی به فارسیفریبنده، جان پناه، استحکامات تدافعی، پناه یافتن، در جان پناه و موضع گرفتن
defiladesدیکشنری انگلیسی به فارسیdefilades، جان پناه، استحکامات تدافعی، پناه یافتن، در جان پناه و موضع گرفتن
faggingدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، جان کندن، از پا در اوردن، خرحمالی کردن، سخت کار کردن، خسته کردن