jambدیکشنری انگلیسی به فارسیجابر، ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
locomotionدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی، حرکت، تحرک، نقل و انتقال، جنبش، مسافرت، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت