11 مدخل
cumbersome, labored, heavy, ponderous
prosaic
جرثقیل ها، جر ثقیل، برج چاه کنی، دکل کشتی
جرثقیل، جر ثقیل، برج چاه کنی، دکل کشتی، با جرثقیل حمل کردن
رقیب، سنگین، ثقیل، قوی
باهوش ترین، سنگین، ثقیل، قوی
جرثقیل، ماهیخوار بزرگ وابی رنگ، جر ثقیل، دراز کردن