careدیکشنری انگلیسی به فارسیاهميت دادن، مراقبت، توجه، سرپرستی، مواظبت، پرستاری، تیمار، غم، پروا، بیم، دلواپسی غم، غم خوردن، سرپرستی کردن
attendanceدیکشنری انگلیسی به فارسیحضور، توجه، حضار، ملازمت، همراهان، رسیدگی، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین