jagدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسیم، دندانه، کنگره، نوک، برامدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن
jigدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگ، جست و خیز سریع، شیرین کاری، نوعی رقص تند، اهنگ رقص تند، جست و خیز کردن، استهزاء کردن، با اهنگ تند رقص کردن