jagدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسیم، دندانه، کنگره، نوک، برامدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن
jigدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگ، جست و خیز سریع، شیرین کاری، نوعی رقص تند، اهنگ رقص تند، جست و خیز کردن، استهزاء کردن، با اهنگ تند رقص کردن
barsدیکشنری انگلیسی به فارسیکافه ها، بار، مانع، میله، شمش، تیر، خط، میکده، وکالت، میل، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هيئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه، م