jabدیکشنری انگلیسی به فارسیجب، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، مشت، ضربت زدن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، سوراخ کردن، ضربت ناگهانی زدن
jibدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، دهان، لب زیرین، حرف، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن