singleدیکشنری انگلیسی به فارسیتنها، انتخاب کردن، برگزیدن، مجرد، تک، واحد، منفرد، انفرادی، فرد، فردی، تک و توک، عزب، یک نفری، یک لا، یک رشته
monogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیتک زایی، دارای یک ریشه واصل، دارای ریشه و اصل مشترک، بوجود امده از یک پدر و مادر