معنی تِلِپ | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

تلپ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pad, plunk

تلپ (صدا)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flop, plump, squash

تلپ (صدای افتادن چیز مسطح در آب)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

plop

تلپ تلپ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

patter

تلپ تلپ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bump, squash

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

jemez

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جیمز

jemmily

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بهم زدن

jemadar

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jemadar، ستوان، افسر

jemadars

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jemadars، ستوان، افسر

jomon

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دامنون

جست‌وجوی متن

talipat

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلپیت

Tallapoosa

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلپوازا

teleplays

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلپلی ها، نمایش تلویزیونی، نمایشنامه مخصوص تلویزیون

tholepin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلپین، میل پاروگیر، اهرم لوله توپ

telepathy

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تلپاتی، ارتباط افکار با یکدیگر، دوهم اندیشی