maulدیکشنری انگلیسی به فارسیماله، توپوز، چکش چوبی، تخماق، چماق، گرز، له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدن
maulsدیکشنری انگلیسی به فارسیماله، توپوز، چکش چوبی، تخماق، چماق، گرز، له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدن
commandersدیکشنری انگلیسی به فارسیفرماندهان، فرمانده، رئیس، تخماق، ضابط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده