secondدیکشنری انگلیسی به فارسیدومین، ثانوی، ثانی، ثانیه، لحظه، دوم شدن، تایید کردن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، دوم، دومی، مجدد
fabricatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتولید می کند، ساختن، تقلید و جعل کردن، از خود در آوردن، بافتن و از کار در آوردن