chortleدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، صدای خورخور یا خنده، صدای خرخر کردن، سرود وتسبیح خواندن، صدای خرناس کردن، خندیدن، خنده کردن
gorgesدیکشنری انگلیسی به فارسیغارها، پر خوری، گلوگاه، دره تنگ، گدار، گلو، حلق، ابکند، شکم، معبر تنگ، پر خوردن، زیاد تپاندن، پر خوری کردن، بلعیدن، با حرص و ولع خوردن
gorgeدیکشنری انگلیسی به فارسیگورخر، پر خوری، گلوگاه، دره تنگ، گدار، گلو، حلق، ابکند، شکم، معبر تنگ، پر خوردن، زیاد تپاندن، پر خوری کردن، بلعیدن، با حرص و ولع خوردن