308 مدخل
deference
deferential
defer, obey
noncompliant
noncompliance
alleviation, mitigation, palliation, relief, sedation, solace
تمکین
اطاعت، تمکین، متابعت، فرمان برداری، خشوع، حرف شنوی، رامی
احترام، تمکین، تسلیم، تن دردهی
کاهش می یابد، تمکین کردن، خود را پست کردن، تواضع کردن
deigns، تمکین کردن، لطفا پذیرفتن