تمایلدیکشنری فارسی به انگلیسیacity _, ability _, ably _, bent, bias, current, drift, goodwill, gusto, interest, leaning, preconception, predisposition, sentiment, set, slope, tendency, tip,
salienciesدیکشنری انگلیسی به فارسیتمایلات، برجستگی، جلو امدگی، برتری، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز
tendدیکشنری انگلیسی به فارسیتمایل، گراییدن، میل کردن، نگهداری کردن از، وجه کردن، پرستاری کردن، مواظب بودن، متمایل بودن به، گرایش داشتن