تقلیددیکشنری فارسی به انگلیسیcaricature, echo, imitation, impression, mimicry, mockery, simulation, spoof
emulatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتقلید کردن، برابری جستن با، هم چشمی کردن با، رقابت کردن با، پهلو زدن