devotionدیکشنری انگلیسی به فارسیتعلق خاطر، صمیمیت، از خود گذشتگی، وقف، سرسپردگی، پرستش، دعا، تخصیص، مریدی، جانسپار، هوا خواهی
delaysدیکشنری انگلیسی به فارسیتاخیر، تعلل، مکی، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردن