تعیین کردندیکشنری فارسی به انگلیسیappoint, assign, condition, decide, define, designate, determine, fix, govern, mark , set, state, think
determiningدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین کردن، مشخص کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، محدود کردن
determinesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین می کند، مشخص کردن، تعیین کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، محدود کردن