jarدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، تکان، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، سبو، خم، شیشه دهن گشاد، جنبش، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، تصادف
crackleدیکشنری انگلیسی به فارسیترک خوردن، صدای ترق و تروق، ترقه، صدای انفجار پی در پی، شکستن، صدای انفجار و شکستگی تولید کردن
pealedدیکشنری انگلیسی به فارسیانعطاف پذیر، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن، غریدن