معنی تداول | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

تاول

دیکشنری فارسی به انگلیسی

blister, vesicle

تاول آبدار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

water blister

تاول پر آب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

water blister

تاول چرکی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pustule

تاول دار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cankerous, vesiculate

جست‌وجوی متن

interferingly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تداخل آمیز

interferric

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تداخل

inunction

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تداخل، مسح، روغن مالی، مرهم گذاری، تدهین، مرهم

diallage

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تداخل

intercalation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تداخل