530 مدخل
bed, even, flat, plane, horizontal, seat, table, tabular
sole
crib
throne
کار، شغل، ایوب، ساخت، امر، مقاطعه کاری کردن، دلالی کردن
توصیف شغل
اقدام شغلی
درخواست شغل، پشت کار
زبان کنترل کار
تخم مرغ
تخم مرغ، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
تخم مرغ را رها کرد، تخم مرغ اب پز