تحققدیکشنری فارسی به انگلیسیachievement, accomplishment, assurance, certainty, circumstantiation, fulfilment, fullfillment, incontestability, materialization, realization, substantiation,
jerry-builtدیکشنری انگلیسی به فارسیجری ساخته شده است، سر هم بندی شده، ارزان بنا شده، با بی دقتی روی هم سوار شده
jerrybuiltدیکشنری انگلیسی به فارسیjerrybuilt، سر هم بندی شده، ارزان بنا شده، با بی دقتی روی هم سوار شده
jerrybuildingدیکشنری انگلیسی به فارسیjerrybuilding، بنا سازی کردن، سرهم بندی کردن، با مصالح ارزان ساختمان کردن