معنی تحشد | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

تاشدنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

collapsible

ترشدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

wet

تحدب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bulge, convexity, salience

آهسته ترشدن تدریجی صدا (موسیقی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

diminuendo

بزرگ ترشدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

augment

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

Japan Trench

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سنگاپور ژاپن

jnanendriya

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jnanendriya

japanesquery

دیکشنری انگلیسی به فارسی

japanesquery

Japanese

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ژاپنی، زبان ژاپنی، زبان ژاپونی

Japanese leaf

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برگ ژاپنی

جست‌وجوی متن

convexity

دیکشنری انگلیسی به فارسی

محرک، تحدب، حدبه، کوژی، بر امدگی

gatefold

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دروازه بان، نقشه تاشده در میان کتاب

delimitation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تعریف، تحدید حدود

pliancies

دیکشنری انگلیسی به فارسی

طرز تهیه، تاشدنی، دمدمی مزاجی، انحناء پذیری، تغییر پذیری، نرم شدنی

convexities

دیکشنری انگلیسی به فارسی

convexities، تحدب، حدبه، کوژی، بر امدگی