401 مدخل
partly
mezzo
chastisement, correction, punishment
civilize
chastiser
تعریف، تحدید حدود
محدودیت، تحدید، انحصار، تضییق، جلو گیری
محدودیت، تحدید، محدود سازی، شرط، سابقه
محکومیت، تحدید، بستری، زندان بودن، زایمان
محرمانه، تحدید، بستری، زندان بودن، زایمان