معنی تجمع | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

تجمع

دیکشنری فارسی به انگلیسی

accumulation, agglomeration, aggregation, assembly, confluence

جست‌وجوی مشابه

تجمع کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flock

شیپور تجمع (ارتش)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reveille

محل تجمع

دیکشنری فارسی به انگلیسی

center, nest

محل تجمع فرودگاه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

concourse

تجمل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

frill, luxury

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

jalur

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jalur

julus

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جولوس

jelutongs

دیکشنری انگلیسی به فارسی

jelutongs

جست‌وجوی متن

concameration

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تجمع

aggeration

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تجمع

tumultuation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تجمع

tumidness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تجمع

aggelation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تجمع