100 مدخل
smile
grin
Tasmania
inflammation
لبخند می زند، لبخند، تبسم، لبخند زدن، شکفتن، خندان بودن
تجسم کردن، تصور کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن
تجسم کنید
تجسم
تجسم می دهد، بحالت تعلیق دراوردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن