transfiguringدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل کردن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
transfigureدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل کردن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
convertدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل، تبدیل کردن، وارونه کردن، بکیش دیگری اوردن، بر گرداندن، تازه کیش
transmutedدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل شده است، تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن