complexدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، مجموعه، عقده، مجموع، هم تافت، گروهه، اچار، مجتمع، مختلط، بغرنج، مرکب از چند جزء
marchedدیکشنری انگلیسی به فارسیراه می رفت، راهپیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر، پیشرفت کردن