exposingدیکشنری انگلیسی به فارسیافشای، در معرض گذاشتن، افشاء کردن، نمایش دادن، بیپناه گذاشتن، بی حفاظ گذاردن، ظاهر ساختن
exposedدیکشنری انگلیسی به فارسیدر معرض، در معرض گذاشتن، افشاء کردن، نمایش دادن، بیپناه گذاشتن، بی حفاظ گذاردن، ظاهر ساختن
openدیکشنری انگلیسی به فارسیباز کن، باز کردن، باز شدن، گشودن، روشن شدن، شکفتن، اشکار ساختن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار کردن، بسط دادن، باز، سرگشاده، گشوده، روباز، علنی، مفتوح، صریح، دایر، ا