بی رودربایستیدیکشنری فارسی به انگلیسیcasual, explicit, familiar, foursquare, frankly, heart-to-heart, plain-spoken, unceremonious, unreserved, candid
shirkدیکشنری انگلیسی به فارسیبی اعتنایی، اجتناب، طفره رو، طفره روی، طفره زن، شانه خالی کردن از، طفره رفتن، روی گرداندن از، طفره زدن، عدول کردن، از زیر کاری در رفتن