10354 مدخل
indisposed
indisposition
reluctantly
void, without
a-, ex-, in-, less _, minus, non-, tight
free _
cloying، بی رغبت کردن، بی میل شدن، سیر کردن
کثیف، بی رغبت کردن، بی میل شدن، سیر کردن
cloys، بی رغبت کردن، بی میل شدن، سیر کردن
لعنتی، بی رغبت کردن، بی میل شدن، سیر کردن
دلسردی، بی میل کردن، بیزار کردن، بی رغبت کردن