10358 مدخل
dull, heartsick, listless
washed-out
ennui, listlessness
fainthearted, spineless
lovelorn
swain
آرامش بخش، بی رودربایستی، ازاده، دست و دل باز، رک و راست
exenimate، مرده، جامد، کسل، بی جان، بی روح، دل مرده و بیروح
بی نظیر، سبکبار کردن، بار از دوش کسی برداشتن، اعتراف و درد دل کردن
Placebos، دوای مریض راضی کن، مایه تسکین، داروی دل خوش کنک و بی اثر