10646 مدخل
dead, inanimate, insentient, lifeless
insentience
still life
pathetic fallacy
spineless
invertebrate
بی جان، غیر ذیروح
درخت بی جان
ساندویچ کاج بی جان
بی عیب و نقص، ساکن، راکد، بی جان، بی روح، فاقد نیروی جنبش، پر نشده
ناپایدار، بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن، ضعیف کردن