absolvesدیکشنری انگلیسی به فارسیآزاد می کند، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
absolvingدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادی، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
innocentدیکشنری انگلیسی به فارسیبی گناه، ادم بیگناه، ادم ساده، معصوم، مبرا، بی ضرر، بی تقصیر، مقدس، منزه