1196 مدخل
abhor, abominate, despise, execrate, hate, loathe, revolt
detest
wanton
weigh
debt
نگاه کن، جستجو کردن، منتظر بودن، در جستجو بودن، بیمار بودن
بیکار بودن، بطالت، بیهودگی، کند ذهنی، گیجی
نفرت، بیزار بودن از، تنفر داشتن از، نفرت کردن
نفرین کردن، بیزار بودن از، تنفر داشتن از، نفرت کردن
متاسفم، بیزار بودن از، تنفر داشتن از، نفرت کردن