30 مدخل
veterinarian
bracken
uneasy
unquiet
indefinable, inexpressive, insignificant
expediency
ارزیابی، بیطاری کردن
بررسی شد، بیطاری کردن
دامپزشکی، بیطاری، وابسته بدامپزشکی
دامپزشک، دام پزشک، بیطار
جراح دامپزشکی، جراح دامپزشک، بیطار، دام پزشک