overshootingدیکشنری انگلیسی به فارسیبیش از حد، از حد خارج شدن، پرت شدن، بالاتر زدن، اضافه جهیدن، خطا کردن
overshootدیکشنری انگلیسی به فارسیبیش از حد، اضافه جهش، از حد خارج شدن، پرت شدن، بالاتر زدن، اضافه جهیدن، خطا کردن
stigmatizingدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، لکه دار کردن، داغ ننگ زدن بر، نشان دار کردن، خوار کردن