بیرون کردندیکشنری فارسی به انگلیسیcashier, discharge, dislodge, evict, exclude, expel, fire, oust, rout
unearthدیکشنری انگلیسی به فارسیبیرون آمدن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن، حفاری کردن