wranglingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرگردان، داد و بیداد کردن، مشاجره کردن، نزاع کردن، گرد اوری و راندن احشام
hobbledدیکشنری انگلیسی به فارسیمشروب خوردن، داد و بیداد کردن، لنگیدن، شلیدن، لنگ لنگان راه رفتن، مانع حرکت شدن، خمیدن، دست و پای کسی را بستن