بیدادگردیکشنری فارسی به انگلیسیdespot, heavy-handed, inhuman, oppressive, tyrannical, tyrannous, tyrant
squabbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت زده، داد و بیداد، ستیزه، بحث، نزا مختصر، جرو و بحث کردن، ستیزه کردن
janglesدیکشنری انگلیسی به فارسیjangles، داد و بیداد، غوغا، قیل و قال، جنجال، بحی، داد و بیداد کردن، جنجال کردن، غوغا کردن