boldestدیکشنری انگلیسی به فارسیجسورترین، جسور، گستاخ، دلیر، خیره، متهور، بی پروا، بی باک، باشهامت، خشن و بی احتیاط، چیره، سرزنده، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور
boldدیکشنری انگلیسی به فارسیجسورانه، جسور، گستاخ، دلیر، خیره، متهور، بی پروا، بی باک، باشهامت، خشن و بی احتیاط، چیره، سرزنده، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور
stumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شدن، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن