بی خیالدیکشنری فارسی به انگلیسیairy, freewheeling, frivolous, happy-go-lucky, insouciant, light, lightheaded
abandonدیکشنری انگلیسی به فارسیرها کردن، واگذاری، بیخیالی، رها سازی، تسلیم شدن، ترك گفتن، واگذار کردن، تبعید کردن، دل کندن