103 مدخل
stingily
scorch
melt
molten
پرورش دادن، پروردن، غذا دادن، شیر دادن
فسانه
fooster
فسیلین
فسیک کردن
خسته شدم، خسته، مانده، سیر، بیزار، زده شده، باخستگی