66 مدخل
bikini
bye-bye
ta-ta
imperative, indispensable, necessary
obligate, oblige
بکی
بکینگ
بکیرین
بکینگ، تعظیم کردن، سرتکان دادن
مایع، ابگونه، سیال، روان، نرم وا بکی، سائل