برندهدیکشنری فارسی به انگلیسیbearer, biting, gainer, incisive, keen, winning, remover, trenchant, victor, victorious, winner
vanquishدیکشنری انگلیسی به فارسیبرنده شدن، پیروز شدن بر، درهم شکستن، مغلوب ساختن، شکست دادن، غالب امدن