معنی بوس کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

بوس کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

buss

جست‌وجوی مشابه

بوس کردن (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

smooch

بو کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

scent, smell

بو کردن با بینی مالی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sniff

بو کردن برخی از انواع چسب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

glue-sniffing

بوت کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

boot

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

FRS

دیکشنری انگلیسی به فارسی

FRS

fcs

دیکشنری انگلیسی به فارسی

fcs

FWS

دیکشنری انگلیسی به فارسی

FWS

Fes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فیس

fps

دیکشنری انگلیسی به فارسی

fps

جست‌وجوی متن

kissing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بوس کردن، بوسیدن، بوسه گرفتن از، ماچ کردن

spooned

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسپوئید، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن

spooning

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاشق، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن

spoon

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاشق، چمچه، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن

spoons

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاشق، چمچه، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن