بهدیکشنری فارسی به انگلیسیa-, against, at, by, into, for, in , on, onto, over, through, to, toward, upon, with
endsدیکشنری انگلیسی به فارسیبه پایان می رسد، پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن
endدیکشنری انگلیسی به فارسیپایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن، پایان یافتن، خا
periodدیکشنری انگلیسی به فارسیدوره زمانی، دوره، مدت، زمان، عصر، مرحله، مدتی، پایان، نقطه، روزگار، نوبت، وقت، گاه، گردش، حد، موقع، فرجه، کمال، نتیجه غایی، منتها درجه، طمی، قاعده زنان، جمله کا